۷ آبان ۱۳۹۵ ـ چرا کوروش؟
- توضیحات
- زیر مجموعه: نویسندگان
- دسته: دکتر حمید تفضلی
- تاریخ ایجاد در شنبه, 25 شهریور 1396 21:57
- نوشته شده توسط دکتر حمید تفضّلی
در یادگارههای ایران، ویژگی پاسارگاد با کوروش کبیر (زادروز تقریباً سال ۶۰۰ − مرگ سال ۵۳۰ پیش از میلاد مسیح)، ششمین پادشاه هخامنشی، درهمتنیده است. پژوهش در زندگی و زمانه کوروش را مدیون برآمدههای غیرفارسی هستیم که خود دو گروه کلی خلاصه میشوند. در گروه اول سنگنوشتههایی جای دارند به خط میخی که ویژگی خود را در گشودن دانستههایی پیرامون اجداد، شخصیت، کشورداری و سیاستمداری کوروش مییابند. در این میان، دودسته از سنگنوشتهها از اهمیت ویژه برخوردارند. یکی سنگنوشتهایست به سال ۵۳۸ پیش از میلاد به نام «استوانۀ کوروش» و یا «رویدادنامه نبونعید» که بهفرمان کوروش نوشتهشده است. این متن شرح رویدادهای بین سالهای ۵۵۶ تا ۵۳۹ پیش از میلاد، روزگار آخرین پادشاه بابل به نام نبونعید، پیروزی سپاهیان کوروش بر او و در پایان، آغاز سلطنت کمبوجیه فرزند کوروش بر بابل را بر اساس گاهشماری بابلی ترسیم میکند. دسته دیگر سنگنوشتههای بابلی و مصری هستند که از اسناد رسمی (اداری) به شمار میروند و حاوی مدارک قانونی، اقتصادی، دیوانسالاری و اسناد مربوط به وظایف معابد دینی هستند. گروه دوم از برآمدههایی که به شرح زندگی و زمانه کوروش میپردازند، متون نوشتهشده به قلم تاریخ نویسان غیر ایرانی عصر عتیق چون هرودوت، گزنفون و کتسیاس هستند. منابع یهودی نیز در این گروه جای دارند. تفاوت کلی برآمدهها در این است که منابع گروه نخست در روزگار حیات کوروش نوشتهشدهاند و شامل اطلاعاتی پیرامون رخدادهای تاریخی، بیوگرافی و شیوه کشورداری، سیاستمداری و قانونگذاری او هستند. این متون در زمره منابع هم روزگار کوروش قرار میگیرند. امّا گروه دوم خواننده را به سیری در روایتهای تاریخی در مورد کوروش از نگاه دیگران راهی میسازد. در قیاس این دو گروه از برآمدهها، خوانندۀ امروزین همواره در چالش سنجش حقیقت تاریخی و روایت ادبی بسر میبرد.
یکی از مواردی که در بادنگار تاریخی ایرانیان از اهمیت ویژه برخوردار است، شیوه نگارش نام کوروش است. تنوع زبانی در دانستهها دلیلی بر گوناگون نویسی نام پادشاه ایران است: «کورش» برآمده از فرم عبری، «کوراش» از گونه بابلی، «کیروس» (یونانی) و «سیروس» (لاتین) نشان از آن دارند که پژوهشگران و نویسندگان به منابع برآمده از چه زبانی استناد میکنند. آنان که زبان فارسی را پاسدارند، نام پادشاه ایران را به گونۀ برآمده از فارسی باستان «کوروش» مینویسند. منابع یونانی (چون کتزیاس و پلوتارک) معنی کوروش را «خورشید» خواندهاند. پژوهشهای مدرن زبانشناسی «کوروش» را «خوارکنندۀ دشمن در مشاجره» ترجمه کردهاند.
انگاشته
انگیزه این نوشته بررسی شخصیت و روح زمانه کوروش از تنگ بینش تاریخی نیست. بر سر اینکه کوروش بنیان گزار پادشاهی متمدن در فرهنگ ایران است، توافق علمی وجود دارد و در این کوتاهسخن نیاز به مشاجره در آن خصوص نیست. این نوشته کوروش را بهعنوان بازتابی از نماد فرهنگی و هویّت تاریخی ایرانی در مرکز بینش خود قرار میدهد و در پی یافتن معنای این نماد در فرهنگ هم روزگار و در چهارچوب کُنش اجتماعی هفتم آبان، یعنی در راستای نگاهی از امروز به دیروز است. بازنگری در خودآگاهیِ فرهنگی ایران از امروز به گذشته، بهگونهای از گسیختگی فرهنگی در دوران هم روزگار برمیخورد که تصویری از آن در دوران انقلاب اسلامی و برقراری جمهوری اسلامی در مواردی چون تخریب و یا سرباززدن از ترمیم بناها در تخت جمشید، نابود کردن مکتوبات ویژه تاریخ ایران دوران باستان در آتشسوزی کتابخانه دانشگاه اصفهان و حتی در تخریب آثار هنر دوران عباسی در اصفهان آشکار است. در این برخورد با میراث فرهنگی ایران، ورای انگیزه عامل اجراکننده، گونهای از زدگی هویتی و شاید تنفر هویتی مشاهده میشود که ایدئولوژی سیاسی خود را در جهانبینی نظام جمهوری اسلامی مییابد. از دریچه این جهانبینی، فرهنگ و تمدن ایرانی بربریت خوانده و شکوفایی فرهنگ ایران با اسلام آغاز میشود. ایدئولوژی سیاسی جمهوری اسلامی بین دو قطب «تمدن ستیزی» و «برتری اسلامی» خود را در سالهای پایانی دهه پنجاه هجری شمسی نشان میدهد. در این زمان است که شعار گسستگی فرهنگ ایرانی بافرهنگ اسلامی در سیاست روز جمهوری اسلامی جای مییابد و بستر اسلامیزه کردن ایران در چهارچوب انقلاب فرهنگی بهتدریج شکل میگیرد. در ایدئولوژی، گفتار و اجرای انقلاب فرهنگی در دو دوره، کوشش جمهوری اسلامی در مبارزه با تاریخ ایران در عرصه روز، در مدارس و دانشگاهها تا حدود چشمگیری با موفقیت روبرو شد که خود را بهویژه در تغییر کتابها و به دنبال آن در ارائه روایتهای دیگری از فرهنگ و تمدن نشان داد. این روایت دیگر، درروند اسلامیزه کردن ایران منزلت تشریح (Deutungshoheit) فرهنگی را به خود اختصاص داد. محور اصلی این منزلت تشریح اسوار بر گسل بین فرهنگ ایران و دین اسلام به نفع این دین بوده و هست. در یک نگاه کلی به روند فرهنگی و اجتماعی ایران در دوره مدرن، انقلاب فرهنگی و کوشش ایدئولوژیک آن پدید آوردن گسل بین فرهنگ ایرانی پیش و پس از اسلام خود را در برابر جشنهای دو هزار و پانصدساله و جشنهای فرهنگ و هنر که باهدف آشنا کردن، آموزش و گسترش فرهنگهای ملّی و قومی ایرانی برگزار گردیدند، قرار میدهد.
انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی با در برابر هم نهادن ایران و اسلام گفتمان فرهنگی ایران را دوقطبی کرد و باسیاستهای تحمیل فرهنگی، فرهنگ اسلامی را بهعنوان تنها فرهنگ رسمی کشور معروفی نمود. به این شیوه تحمیل فرهنگی در علم فرهنگ شناسی «فروکاست گرایی» (Reductionism) و «ذات باوری» (Essentialism) گفته میشود. سیاست دوقطبی جمهوری اسلامی حق انتخاب هویّت فردی و فرهنگی را از شهروندان میگیرد و به آنان چگونه زیستن اجتماعی را دیکته میکند. این سیاست را رهبر وقت جمهوری اسلامی در جایگزینی «ملّت» توسط «امّت» و همچنین در طرح دین اسلام بهعنوان تنها فراسنج پیونددهنده شهروندان با یکدیگر و با دولت رواج داد. کارنامه سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی گویای ناسازگاری جهانبینی آن بافرهنگی است که در سیر تاریخی خود در ایران گویای تکثرگرایی و یا پلورالیسم است.
کوروش − یادگاه فرهنگ و هویّت ایرانی
نُماد استواری فرهنگ تکثرگرایی در سیاست و فرهنگ ایران باستان، کوروش کبیر است. بر اساس همین انگاره، میتوان اجتماع شکایتآمیز مردم در هفتم آبان بر مزار کوروش را گشایش دو بحث دانست: یکی ترویج بینشی بازتر به هویّت فرهنگی در برابر ایدئولوژی «فروکاست گرایی» و «ذات باوری» جمهوری اسلامی و دیگر اهمیت نهادن بر تکثرگرایی آمیخته با روند فرهنگ ایرانی در سیر تاریخ. کنش هفتم آبان پیامی است برای آنچه ایران امروز به آن نیاز دارد: یگانگی و همبستگی قومی و ملّی باوجود تمام تفاوتها. کوروش کبیر نماد فرهنگی تکثرت گرایی زبانی، دینی و فرهنگی نهتنها در ایران، بلکه در غرب نیز هست.
برخورد کوروش بافرهنگهای سرزمین پارس و همجوار آن بازتاب حفظ و اهمیت تنوع فرهنگی در سیاستگذاری او است. نمونۀ بارز آن در مواردی دیده میشود که مربوط به نظم امور دینی و سیاسی هستند. دین نخستین و مهمترین فراسنج فرهنگ هر قوم و ملّت است. به همین سبب بررسی شیوه برخورد کوروش با ادیان گوناگون و حفظ آنها در فرمی که امروز میتوان آن را «یک ملّت ـ یک دولت» خواند، دریچهای است بهسوی دستیابی به جهانبینی او در سیاستگذاری. دانستههای تاریخی این گمان را برمیانگیزند که کوروش تابع دین و مذهب خاصی نبوده است. او ممکن است پیرو اهورامزدا بوده باشد امّا هیچ سندی در مورد اعتقادات شخصی او در دست نیست. گمان در پیروی او از دین زرتشت بر اساس وجود محراب آتش در مقبرۀ او در پاسارگاد است، امّا پرسش این است که چه کسی آن محراب را در آنجا بنا ساخته است، آیا این امر به دستور خود کوروش بوده است و این بنا چه زمانی صورت گرفته است. همچنین متون یونانی به وجود «موبدان زرتشتی» در دربار کوروش اشاره دارند. این نیز، گرایش احتمالی کوروش را نشان میدهد و نمیتواند دلیلی بر زرتشتی بودن خود او باشد. دیگر روایت از اعتقاد کوروش به اهورامزدا یکی کتبه داریوش اول در بیستون است و دیگری نام دختر کوروش آتوسا که ریشه اوستایی«هوتااُسا» دارد.
سنگنوشتهها و منابع یونانی بر سر وجود و حفظ آزادی گزینش دین در امپراتوری کوروش و همچین احترام او در برابر ادیان سرزمینهای تسخیرشده، هم قول هستند. در این بافتار افلاطون کوروش را سیاستمدار عاقل و فاتح بزرگ مینامد. در «دومین کتاب گاهشماری» تنخ (نام عبری کتاب مقدس یهودیان که مسیحیان به آن «تورات عبری» میگویند) در بخش ۳۶ بند ۲۲ تحت عنوان «آغاز بنیان دوباره اسراییل»، همچنین در بخش اول، بند اول کتاب عزرا و نیز بخش ۴۴، بند ۲۸ و بخش ۴۵ کتاب اشعیا، کوروش «مسیحایی» معرفی میشود که با دلاوری و بزرگمنشی خود مراتب آزادی یهودیان تبعیدی و مهاجر را فراهم آورده است. همچنین روایت است که خداوند عبری تترا گراماتون (JHWH) به کوروش دستور داده است که معبدی در اورشلیم بنا کند. کوروش در سیاست خود برای معابد دینی، دخالت این معابد در سیاستگذاری و تأثیرگذاری آنان در امور کشوری محدودیتهایی در نظر گرفته بود. او کمکهای مالی دولت برای معابد را نهتنها ممنوع کرد بلکه معابد را به پرداخت مالیات نیز واداشت، برای رسیدگی به اختلافات دولت و ارگانهای دینی «پست کمیسیاریای سلطنتی» را پدید آورد و مأموران این پست را به حلوفصل امور مالی معابد دینی گماشت. معنای نمادین کوروش را میتوان با تکیهبر واژههای مدرن زبان سیاسی در حفظ آزادی گزینش دین، تکثرگرایی دینی و جدایی دین و سیاست دانست. ارزش و اهمیت کوروش کبیر در سنگنوشتهها و روایات از نقش پادشاهی او فراتر میرود و از او یک انسان والا و بزرگ منشیی ترسیم میکنند که به قول گزنفون در شیوه زندگی و جهانبینی میتواند سرمشقی برای پادشاهان دیگر باشد.
آنچه از کوروش در یادنگارهها برجایمانده است، برخورد او با سرزمینها و تمدنهای غیر پارسی است. معتبرترین سند در این باب بهغیراز تورات و کتیبههای بابلی، «استوانه کوروش» است که تا به امروز یادگاه تمدن ایران و نماد انساندوستی است. «استوانه کوروش» که نویسنده در نوشتاری تحت عنوان «تعهد بر حقوق بشر» (۲۸ دیماه ۱۳۹۱) به آن اشارهکرده است، سنگنوشتهای ست استوانهای شکل به زبان اکدی و قطعه گونه (Fragment) که در ۴۵ خط نوشتهشده است. این استوانه توسط باستانشناس موسولی (در عراق امروز) هرموزد رسام در طول حفاریهای او در معبد مردوک در بابل به سال ۱۸۷۹ کشف شد. اکنون قطعۀ اول آن تا خط ۳۵ در موزه بریتانیا و از خط ۳۶ تا ۴۵ در مجموعۀ بابل دانشگاه ییل (Yale) نگهداری میشود. در این سندِ هم روزگارِ کوروش، سیاست کلی بردباری دینی او در امپراتوری ایران و ارج نهادن به ادیان و اقلیتهای مذهبی و زبانی ثبتشده است و روایتهای بابلی، یهودی و یونانی در این زمینه را تائید میکند. ترجمههای بسیاری از این منشور ارائهشده است که همه بر اصول علمی استوار نیستند و برخی مطالب تخیلی مطرح کردهاند که با متن اصلی همخوان نیست. فهرست علمیترین این ترجمهها در دانشنامه «ایرانیکا» آمده است.
گذشته از پرسشهای علمی، «استوانه کوروش» در گفتمان تاریخی فرهنگ ایران معنای نمادین دارد که بررسی آن در حکم یادگاه ملّی از اهمیت برخوردار است. همانگونه که در نوشتار «۷ آبان ۱۳۹۵ چرا پاسارگاد» ذکر شد، در جشنهای ۲۵۰۰ ساله در سال ۱۹۷۱ که به مناسبت درگذشت کوروش کبیر برگزار شد، استوانه کوروش در طول جشنها از موزۀ بریتانیا به ایران انتقال داده شد. من از این جشنها بهعنوان گامی نمادین درراه پیوند هویّت فرهنگی ایران یادکردم و آن را در این نوشته در برابر سیاستهای برآمده از انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی نهادم. با حمایت محمدرضا پهلوی، این استوانه در آن جشنها یادگار فرهنگی ایران شناخته و بهعنوان نماد «نخستین منشور حقوق بشر در تاریخ» توسط سازمان ملل متحد ثبت شد. این گام انتقاد بسیاری را برانگیخت، چون «حقوق بشر» پدید ه ای ست مدرن؛ در بینش علمی به تاریخ، نمیتوان برعکس روند زمان (anachronic) دلیل و برهان آورد. این انتقاد از بینش علمی درست است امّا اگر به معنای نمادین یادگاهها در فرهنگیهای گوناگون بنگریم، مثالهای بسیاری خواهیم یافت که نشاندهنده ناهمخوانی معنای نمادین یادگاهها با واقعیت تاریخی هستند. دروازۀ براندنبورگ در برلین و قرار دادن تاریخ اتحاد آلمان غربی و شرقی در روز سوم اکتبر مثالهای بارز چنین پدیدههایی هستند. در برگزیدن نمادها بهعنوان یادگاه ملّی مهمترین فراسنج توافق بر سر معنایی است که در آن فرهنگ دارای دامنه فراگیر ملّی است. بهعنوانمثال در دروازه براندنبورگ، اگرچه این بنا سالها پیشساخته شده است، نماد اتحاد آلمان دیده میشود.
«استوانه کوروش» به خواست دولت ایران و با توافق سازمان ملل متحد رسماً بهعنوان نماد حقوق بشر، یکی از عناصر هویتی فرهنگ ایران شناخته و در حکم «اعلامیه باستانی حقوق بشر» (Ancient Declaration of Human Rights) معرفی شد. مدیر موزۀ بریتانیا، نیل مک گرگور، تأکید کرد که «استوانه کوروش» نخستین سند آشکار و گواه ساختن جامعه و دولت در حین حفظ حقوق اقوام و ادیان گوناگون و جهت تأمین زندگی صلحآمیز یک اجتماع بشری است. در نظر او، اگرچه حقوق بشر در زمان کوروش وجود نداشته است، امّا «استوانه کوروش» بیانگر آرزو و امکانپذیر بودن تنوع فرهنگی و هویتی در چهارچوب یک جامعه و یک دولت همبسته است. این برداشت نمادین از آن تا به امروز زنده و مؤثر است و در راستای همین برداشت میتوان در کوروش پادشاهی دید که نام و شهرتش با به حقیقت پیوستن چنین آرزویی تنیده است. تفسیر امروزین آن نماد باستانی را میتوان در سه فراسنج یافت: حق زیستن فرد در آنچه هست (هویّت فردی)، حق انتخاب در پیوندی که با جامعه (هویّت اجتماعی) و با آن فرهنگی میتند که تمایل تعریف خود در آن را دارد (هویّت فرهنگی). اینگونه آزادی فردی، اجتماعی و فرهنگی ضامن همزیستی، همبستگی و یگانگی ملی ست. اگر بر سر این تفسیر توافق داشته باشیم، پیام اجتماع مردم در کنار مزار کوروش کبیر را میتوان در آرزو به دستیابی چنین ضمانتی یافت.
برگه درخواست عضویت
ایمیل دبیرخانه حزب
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

حزب مشروطه ایران
(لیبرال دموکرات)
The Constitutionalist Party of Iran (Liberal Democrat)