بدتر از همه ۲۸ سال
- توضیحات
- زیر مجموعه: دکتر داریوش همایون
- دسته: نوشتهها
- تاریخ ایجاد در دوشنبه, 21 اسفند 1385 19:36
- نوشته شده توسط داريوش همايون
هر بهمن یادآور ابعاد مصيبت ملی ايران و مقدمه مصيبتهای تازه است. ايرانيانی که سه دهه پيش در انقلاب باشکوه خود شرکت کردند يا تقریباً بیهیچ مبارزهای تسليم آن شدند نمیدانستند که چه درهایی را بر سقوط ملی و شخصی، هردو، میگشايند، و امروز بهجز شخصیتهایی که حق داشتهاند هر اشتباه مرگباری بکنند و هميشه حق با آنهاست، همه ازآنچه کرده يا نکردهاند پشیماناند. اما کار از پشيمانی يا تلاش برای شستشوی خود گذشته است. جمهوری اسلامی در سرازيری اجتنابناپذیرش دارد ايران را به کام مخاطراتی میاندازد که پيامدهايشان جبرانناپذیر خواهد بود.
جنگ غیررسمی جمهوری اسلامی با امريکا در عراق تازهترين و تهديدآميزترين مرحله رویارویی با ابرقدرتی است که میتواند بلائی همانند عراق بر سر کشور ما بياورد. آمریکائیان در آن کشور به تنگنا افتادهاند و زمان اندکی برای بيرون آمدن از بنبست دارند. جمهوری اسلامی با درگيری نظامی، مالی و سياسی نزديک و روزافزون خود با گروههای تروريست عراقی از سنی و بهویژه شيعی، اکنون يکی از بزرگترين موانع يافتن راهحلی برای عراق شده است. حکومت جمهوریخواه امريکا زير فشار افکار عمومی، دو سال و کمتر برای حل مشکلات خودساختهاش در آن سرزمين خون و خشونت دارد و میتواند دست به هر کاری بزند. کمال سادهلوحی است اگر بپنداريم که آمریکائیان در برابر دشمنی به حقارت رژيم آخوندی سپر بيندازند.
با همه دشواریهایی که دمکراتها در کنگره امريکا برای حکومت بوش تدارک میبينند دست رئیسجمهوری امريکا بسته نيست. او بهعنوان سر فرمانده نيروهای مسلح حق دست زدن به عمليات نظامی دارد، و میتواند از بهانههایی که جمهوری اسلامی برايش فراهم میکند بهره گيرد. دشواریها به کنار (و دشواریها از اندازه بيروناند) انگيزههای بوش را در واردکردن ضربهای کاری به رژيم اسلامی نمیبايد اندک شمرد. يک جمهوری اسلامی اتمی برای دمکراتها کمتر از جمهوریخواهان نا پذیرفتنی نيست و اسرائيل، که هدف اعلامشده رژيم اسلامی است، در هردو حزب همان هواداران پرشور را دارد.
در عراق اگر جمهوری اسلامی همچنان با فرستادن پول و سلاح و عوامل خود به کشتار مردم و سربازان آمریکائی (مردم بسيار بيشتر) ادامه دهد بهانههای تازهتری به حکومت بوش خواهد داد که بتواند افکار عمومی آمریکائیان را به سود خود برگرداند. استراتژی امريکا در عراق آماده کردن مقدمات برای بيرون کشيدن سربازان است. اگر آمریکائیان در پشت سرخود حکومتی در عراق با درجهای از آرامش و ثبات نگذارند يا میبايد به شکستی بدتر از ویتنام تن دردهند و يا به راهحلهایی راديکالتر رویآورند.
پيامدهای وخيم اين هردو برای جهان و منطقه و کشور ما اندازه نگرفتنی خواهد بود. يک احتمال که میبايد جدی گرفت آن است که بوش ناتوان از آرام کردن عراق، با ضربتهای "جراحی" بر هدفهای مهم جمهوری اسلامی، يادگار "مثبتی" در پايان يک رياست جمهوری ورشکسته از خود بگذارد.
سران رژيم از اينکه توانستهاند به سهم خود عراق را حکومت ناپذير کنند و عراقيان را به جان يکديگر بيندازند شادمانند. ولی اگر اندکی به دورتر بنگرند میبايد بهاندازه خود آمریکائیان از دورنمایی که در عراق پيوسته نزديکتر میشود به هراس افتند. يک عراق جولانگاه گروههای تروريستی و بنيادگرای اسلامی، بيشتر دشمن ايران و ميدان جنگ آشکار شيعه و سنی و کرد و عرب، و هر کشور دور و نزديک، پای ايران را خواهناخواه در آن گلزار فرو خواهد برد. حکومت آخوندی هماکنون پيشمزهء ميوه زهرآگین سياستهای مذهبی خود را در درون و بيرون ايران چشيده است. ولی خطر نزديکتر با امريکاست. ترکيب مشکل عراق، و تنگی زمان برای حکومت بوش، و بمب ساعتی اتمی رژيم اسلامی درست همان چيزی است که همه توجه ايرانيان را میبايد به خود متوجه سازد. ما هنوز تا جنگ فاصلهداریم و آمریکائیان ته استراتژی فشارهای همهسویه، ازجمله جنگ تبليغاتی و روانی بیسابقه بر ضد رژيم اسلامی، را بالا نياوردهاند. بااینهمه کوفتن بر طبل جنگ پويائی خود را خواهد داشت.
آغاز بيست و نهمين سال انقلابی که ديگر بهدشواری میتوان صفت ناپسند تازهای برايش در فارسی يافت ميهن ما را در وضعی میيابد که از همه بیستوهشتساله گذشته بدتر است. شايد اکنون زمانش رسيده باشد که دو سوی طيف سياسی بجای دفاع از خود و محکوم کردن اینوآن در انديشه آينده ايران باشند. امروز مسئله ما نگهداری اين سرزمينی است که از رنجها و فداکاریهای یکصد نسل ايرانيان به ما رسيده است. پيش کشيدن مسائل فرعی و فراموش کردن و انکار مصالح ملی و دنبال کردن دستور کار agendaهائی که بيشتر به کار قدرتهای بيگانه درگير با جمهوری اسلامی میآيد تکرار همان اشتباه بیستوهشت نه سال پيش است. در آن هنگام نيز بهروزی ملی و حتی شخصی خود را در پای ملاحظات کوتاه و اشتباه آميز ريختند. نمیبايد فراموش کرد که درهرحال و با هر درجه اختلاف و جدائی و بددلی، جاهایی هست که ما همه بهعنوان ايرانی، يگانهايم.
يک نشانه پيشرفت، کم شدن صداهایی است که تا چند ماه پيش در دفاع آشکار و پوشيده از برنامه بمب اتمی جمهوری اسلامی از هر سو شنيده میشد. دنبالههای رفسنجانی در بيرون که به "اپوزيسيون" معنی تازهای بخشيدهاند همزبان با دلالان سياسی رژيم در امريکا البته هنوز دستبردار نيستند ولی مردم اندکاندک درمیيابند که آنچه "حق مسلم" ايران وانمود میشود صرفاً برای نيرو بخشيدن به رژيم و ماندگاری اوست و بهای اجتنابناپذیر آن را توده ايرانی از هماکنون دارد میپردازد. احساس غرور دروغين جايش را به دل نگرایی واقعی میدهد.
بر حال پريشان ملی ما نشانی بدتر از اين نمیتوان آورد که پس از نزديک سه دهه تاراج و ويرانی و ازهمگسیختگی سراسری به دست آخوند و حزباللهی و بسيجی و خط امامی، به دست رژيم عاشورائی و جمکرانی، میبايد شاهد گره خوردن سرنوشت ايران به سرنوشت چنين رژيمی باشيم؛ آرزو کنيم که اگر در انديشه ايران نيست دستکم به انديشه خودش باشد.
برگه درخواست عضویت
ایمیل دبیرخانه حزب
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

حزب مشروطه ایران
(لیبرال دموکرات)
The Constitutionalist Party of Iran (Liberal Democrat)